بیماری

پدرم اهل خیالبافی نبود یعنی تمام آن‌هایی که پدرم را می‌شناختند تصدیق می‌کنند که تصویری از رویاپردازی و یا قصه‌گویی از پدرم در ذهن ندارند. در خاطراتش از شهر کوچکی در حوالی هیروشیما صحبت می‌کرد. شهری که گرچه مردمش از آن بمباران جهنمی جان سالم به‌در برده بودند اما از عوارض آن بی نصیب نبودند البته این تنها یک حدس بود چون وقتی پدرم به آن شهر رفته بود چندین سال از بمباران گذشته بود. مردم این شهر همه از عارضه‌ای شبیه به گلودرد رنج می‌بردند، گلوهایشان متورم شده بود و به تعبیر پدرم احساسی نزدیک به گلودرد های خودمان وقتی که سرما می‌خوریم از بدو تولد تا لحظه‌ی مرگ همراهشان بود.

ادامه مطلب

زمین کشان، سید یحیی هاشمی

پنجمین نفر، سید یحیی هاشمی

ردپا، محمد حسین مرادی

پدرم ,شهر ,گلودرد ,بمباران ,شبیه ,عارضه‌ای ,به گلودرد ,همه از ,شهر همه ,این شهر ,بود مردم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هتل با ما آموزش و پرورش متخصص ارتودنسی مدیریت مبتنی بر اهداف استیل شهاب اموزش جامع بازی انفجار (newfagl.ml(film.app.game.learn وبلاگ شخصی مهدی عباس زاده اسکن مدارک حبیب خدا