باد سوک همچنان در حال وزیدن بود. هوا بسیار سرد و خشن شده بود. باران هم کم‌کم شروع به باریدن‌کرد. پسرکی از کوه پایین می‎‌آمد. ابرهای تیره و تار زمین را محاصره کرده‌بودند. آسمان دیده‌نمی‌شد. ابرها با سروصدایی عجیب به هم برخورد می‌کردند. باران شدت گرفته‌بود. پسرکی از کوه پایین می‌آمد. چوپانی آن طرف‌تر به سرعت گوسفندان خود را به طرف آغل پیش می‌برد. گوسفندان هم با عجله حرکت می‌کردند. چوپان نگران گل شدن لباس‌هایش بود. با خود می‌گفت: عجب شانسی داریم ما.اه.تازه لباس‌هام رو شسته‌بودم.

ادامه مطلب

زمین کشان، سید یحیی هاشمی

پنجمین نفر، سید یحیی هاشمی

ردپا، محمد حسین مرادی

هم ,پسرکی ,کوه ,می‌کردند ,باران ,گوسفندان ,از کوه ,پسرکی از ,کوه پایین ,هم با ,گوسفندان هم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اینورتر و درایو چگونه تولید محتوا کنم؟ وبلاگ نیک98 حکمت کهن اخبار دریاچه چیتگر حفاظ دماوند Edalatmarkazi اصول مهندسی پل | آموزش نرم افزار CSI Bridge - تحلیل و طراحی پل های فولادی و بتنی کسب درآمد ، استخدام ،گنج یابی، دفینه ، والارین